این دو تعریف به هم مربوطن و در بسیاری از مواقع با هم اشتباه گرفته میشن. بعضی از مربیان از یکی از این مفاهیم و بعضی هم از دیگری ولی هر دو تحت یک عنوان مشترک به نام "مالکیت" استفاده می کنن. البته گروه سومی هم وجود دارن که اصلا از هیچکدوم استفاده نمی کنن!!
بازی (Play)
مربیان بزرگی مثل دین اسمیث و یا فرانک مک گوایر، تعریفی که در سالهای دور از مالکیت ارائه می کردن چیزی است که متخصصین فعلی به اون "بازی" می گن. این تعریف عبارتست از: تعداد دفعاتی که یک تیم توپ رو بطور مداوم و پیوسته در اختیار داشته باشه . بر اساس این تعریف اگر تیمی بعد از شوت کردن مجددا با ریباند حمله صاحب توپ بشه، برای این تیم یک "بازی" جدید منظور میشه.
مالکیت (Possession)
افرادی مثل دین الویر که با بررسی های ارقامی خودش مفاهیم جدید و بسیار سودمندی رو به بسکتبال معرفی کرده، در تعریف جدید خودشون معتقدن در اختیار داشتن توپ با ریباند حمله باتمام نمی رسه بلکه تا موقعی که مالکیت توپ بطور کامل در اختیار تیم حریف قرار نگیره تداوم داره.
در این صورت توجه کنید که در یک بازی مالکیت برای 2 تیم تقریبا با هم مساوی خواهند بود اما تعداد "بازیها" از این قاعده تبعیت نمی کنن و این نکته مثبتیه که تعریف جدید نسبت به تعریف قدیمی داره. لازمه که قدری بیشتر به این توضیحات فکر کنید تا بهتر موضوع رو متوجه بشین.
حالا با شمارش تعداد مالکیتها میشه سرنوشت هر کدوم و بعبارت دیگه چگونگی استفاده از هر کدوم رو بصورت تیمی و انفرادی تعیین کرد. بعد هم میشه برای ارتقاء کارآئی، مواردی که در کسب و یا استفاده از مالکیت مهم هستند رو بطور برجسته تری مورد توجه و برنامه ریزی قرار داد.
خیلی از مربیان فقط روی آمار تیم خودی کار می کنن در صورتیکه با استفاده از آمار تیم مقابل هم میشه سرنوشت مالیکت های بقیه تیمها رو هم تعیین کرد و با استفاده از اونها در مقابلشون قرار گرفت.
در پستهای بعدی و بعد از اینکه به قولم عمل کنم و مفاهیم آماری رو براتون توضیح بدم، شاخصهای مرتبط با مالکیت و روشهای اندازه گیری مستقیم و غیر مستقیم اون رو که باید بیشتر روشون توجه کرد براتون توضیح می دم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر